بارانباران، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 22 روز سن داره

معجزه زندگی من

نامه ای به خدا

1392/3/9 12:04
نویسنده : مریم
874 بازدید
اشتراک گذاری

خدای عزیز و مهربونم، ای بخشنده و قادر و متعال

هروقت در اوج  نگرانی بودم چهره زیبا وآغوش پرنورتو دیدم. هروقت از دنیا و آدماش دلگیر شدم دست نوازش تو بود که بر سرم کشیده میشد. هرروز نشانه های وجودی و معجزه هاتو با چشم دل میدیدم

من فراموشکار و ناشکرم اما تو بخشنده و مهربونی. من زود کم میارمو خسته میشم اما تو تا آخر دنیا صبوری. من عجول و بی طاقتم اما تو دانا و وقت شناسی. تویی که صلاح و خیر هرکسی رو بهتر از خودش میدونی. تو عالمی به اینکه به هر شخصی چه چیزی بدی و کی بدی.

ما بنده های نادان و بی طاقت و فراموشکارتو ببخش. ممنونم که بعضی وقتا به حرفم گوش ندادی و خواستمو بهم ندادی! ممنونم بعضی وقتا نمیخواستمو سرم آوردی..

الان که به گذشته نگاه میکنم در همه حال رد پای تو خدای مهربونم رو کنار رد پای خودم میبینم. هیچوقت تنهام نزاشتی وسایه لطفت همیشه رو سرم بود. مریم گناهکار نادان ناشکرتو ببخش. چه روزایی که ازت رو برگردوندم و باهات قهرکردم. چه روزایی که بی طاقتی کردمو دل خونوادمو رنجوندم....

اما تو میدونستی چه زمانی به من بدی و چه خوب هم دادی!

خدایا ممنونم که چند تا تست بهتر نزدمو ارشد تهران قبول نشدم. تو میخواستی من گرگان قبول شم تا اینجا همسرآیندمو سر راهم قرار بدی. خدایا مرسی که به معیارای من برای همسر آیندم گوش ندادی وگرنه من باید همسر کسی میشدم که هیچوقت باهاش خوشبخت نمیشدم! هزاران بار ممنون به خاطر همسر عزیزم پویان مهربونم که تندیس گذشت و بزرگی و مهربونی و اخلاق و صداقت و انسانیته. هر روز که میگذره ازین معلم اخلاق درسای تازه ای از انسانیت میگیرم. ممنونم که بهشت من و تو زمین و کنار همسر عزیزم قرار دادی. هر روز عاشقتر میشم. هرروز خوشبختیو بیشتر احساس میکنم. خداجونم کمکم کن همسر خوب و لایقی برای این فرشته زمینیت باشم. گاهی وقتا فکر میکنم کی، چه وقت چه کارخوبی انجام دادم که پویانو بخاطر اون کار خوب بهم دادی؟؟؟من اینقدر خوب نبودم. این تویی که چشمه لطفی و مهربونی هستی...

و حالا من دوباره عاشق شدم. عاشق این سلولهای کوچیکی که هر لحظه دیوانه وار درونم رشد میکنن. عاشق تو موجود کوچولوی دوست داشتنی شدم که حتی هنوز به چشم ندیدمتو حرکاتتو حس نکردم. تو ثمره عشق من و پدر مهربونت هستی. ما از وقتی نبودی دوستت داشتیمو هر لحظه برای اومدن و بزرگ کردنت نقشه کشیدیمو رویا پردازی کردیم. ما چون دوستت داریم بوجودت آوردیم. خواستیم تو هم این دنیای زیبا رو ببینیو نمیخوایم خودتو درگیر ناملایمتها کنی. سختیها همیشه هستن ولی باعث رشدت میشن عزیز دلم. تا زیر فشار نباشی تبدیل به الماس زیبا و خیره کننده نخواهی شد. تو رشد میکنی بزرگ میشی. نه فقط از لحظ جسمی. تو روح بزرگی خواهی داشت. قلب تو جایی برای کینه و دشمنی نداره. تو پر از عشقی. نه. تو خود عشقی و هرجا که میری باخودت عشق میبری.

خدای بزرگ و مهربونم ممنونم که منو از مقام زن بودن به مادر بودن ارتقا دادی. این چه حسیه که من هرروز با یادآوریش اشک میریزم؟؟این چه عشقیه؟؟؟اگه من که یک مادرم اینقدر عاشق فرزندم هستم پس تو چه عشقی نسبت به ما بنده هات داری؟؟ما به چه جراتی ناشکریتو میکنیم وقتی تو از خود ما به خودمون عاشقتری؟؟؟

خدایا خودت میدونی روزها وشبهای من پر از حس دعا و ذکر برای سلامتی پاره تنمه.هنوز جوهر نامه لیله الرغئبم خشک نشده تموم خواسته هامو برآورده کردی. چجوری شکرکنم بزرگیت رو؟ نامه دومم رو به نیت سلامتی فرزند دلبندم نوشتم و لای قرآن گذاشتم. کوله بار استرس ها و نگرانیام رو همینجا به زمین میزارم. میدونم وقتی تو بگی آره زمین و آسمون دست به دست هم بدن نمیتونن مخالفت کنن. عشقم پاره تنم زندگیم رو به دست توانای خودت میسپارم. سلامتی فرزندم رو فقط از خودت میخوام. نخواه این 9ماهو با استرس بگذرونم. قلبمو آروم کن میخوام شیره جونمو به فرزند عزیزم بنوشانم. ازت آرامش و عشق میخوام. بنظرم مادری نمونه کوچیکی از کار خداست. کمکم کن. تو این راه تنهام نزار. نزار جز عشق و آرامش حس دیگه ای داشته باشم.گفتی از من بخواهیید تا اجابتتون کنم. سلامتی یگانه فرزندمو از دستای مهربون تو میخوام. خداجونم من نه شاعرم نه نویسنده.این چند خط نوشته من نبود.عشق بجای من مینوشت. تو این راه پرپیچ و خم یه لحظه هم تنهام نزار ای پروردگار خوبیها

پ ن: کوچولوی دوس داشتنی من، مامانو ببخش اینقد گریه کرد. حتما تو هم ناراحت شدی. اما امروز اولین درس زندگیتو گرفتی. هیچوقت خدای بزرگ و مهربونمو فراموش نکن. بعضی اتفاقا باعث زیر و رو شدننت میشن.این روزها نقطه های عطفی تو زندگیت هستن. امروز یکی ازون نقطه های عطف تو زندگی مامانت بود. شیرینم با اون قلب پاکت واسه مامانی دعا کن تا بتونه از تو فرشته آسمونی و هدیه خدایی به خوبی نگه داری کنه.نمیدونی چقدر دوستت دارم نفسم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

سمیرا
14 خرداد 92 15:28
سلام عزیزم خوبی؟
چرا وبتو به روز نمی کنی ؟



سلام چجوری میشه وب رو بروز کرد؟!
من تازه کارم بلد نیستم
سمیرا
14 خرداد 92 21:16
سلام
منظورم اینه که مطلب جدید بزاری
راستی نگفتی چرا تصمیم گرفتی واسه نی نی وب بسازی؟
یه راستیه دیگه,اسمشو چی میزاری؟تو رو خدا بگو ,البته میدونم من خودم هزار بار نظرم عوض شد آخرشم مرتضی تصمیمید
هههههههههههه
میدونی هر وقت میام نت به نی نی سر میزنم آخه عاشق نی نی هستم
الان دلم واسه مانی یه ذره شده اینقد نازه که نگو.
ایشالا نی نیه توهم سالم وبعد مثل خودت خوشگل ومثل باباش با نمک باشه



آخه اتفاق جدیدی نیفتاده که دست به قلم شم سمیرا
همسری میگه اگه دختر بود فقط باران!واسه پسرهنوز تصمیم نگرفتیم.باز شاید نظرمون عوض شه.
خیلی تعریف مانی خوشگله رو شنیدم.دل همتونو برده ها.دلمو آب کردی ببینمش بخورمش!
من خودم تصمیم نگرفتم.قلبم اصرار داشت یه فضای مادرو فرزندی واسه خودم بسازمو بنویسم.هنوز بابای بچه خبرنداره!وقتی وبلاگم جون گرفت میخوام تقدیمش کنم

سمیرا
16 خرداد 92 0:21
سلام باران اسم خیلی قشنگیه ایشالا خودشم مثل اسمش زلال زلال باشه بی رنگ وریا امیدوارم که سه تایی خوشبخت باشین راستش مرتضی حتی مامانم اینا از مانی خوششون اومده اونم از روی عکس آخه خوش اخلاقه کافیه صداش کنی واست میخنده راستی یه جک: اولین احساس مادرم به من تهوع بود از دیگران چه توقعی داشته باشم ههههههه این دقیقا احساس الان اکرم و ساره هست مواظب خودت باش