5ماهگی
عزیز دلم دیگه واسه خودش خانومی شده
این ماه خیلی اینورو اونور رفتیم
خدارو شکر تومهمونیا و جشنها خیلی آرومی و نمیترسی.دلبری میکنی حسابی به همه لبخند میزنی و غان غان میکنی!
به سفره و غذا علاقه عجیبی داری و میخوای به خوراکیا حمله کنی!چند قطره آب میوه یا نوک قاشق ماست میزارم دهنت.قاشقو میارم طرفت دست و پامیزنی و خوشحالی میکنی میخوای قاشقو ازم بگیری.
رو پای من نمیخوابی و کمرتو بلند میکنی و غر میزنی.رو پای هرکی غیر من خوب میخوابی.مخصوصا بابایی!
باید شیشه اتو عوض کنم.120 تا شیر که درست میکنم هنوز گشنته.60 تا دیگه هم درست میکنم تاسیر شی
اینروزا جام جهانیه.میشینی رو پای بابا و بادقت فوتبال میبینی
دل بابابزرگا و مادرجونا واست یه ذررررررررررررررره شده
اینروزا تو هر جمعی که میری کلی خاطرخواه پیدامیکنی و تودست همه میچرخی
یه روز مونده به تموم شدن 5ماهگیت غلت زدی.هوررررررررااااااااااا
دوس داری رو پای بابایی بشینی تاب بازی کنی.اگه یه لحظه وایسه صداش میکنی که ادامه بده!
عاشق شعر توی ده شلمرودی.در هر وضعیتی باشی وقتی واست بخونم آروم میگیری
دوستت دارم ماهی سفید من(بقول زن عمو!)
بریم واسه تماشای عکسای این ماهت:
بقیه در ادامه مطلب
خالد نبی:
مقبره عالم بابا:
مقبره خالد نبی:
مقبره چوپان آتا که یکی از بهترین جاهایی بود که توعمرمون رفتیم.فوق العادهههههههه:
مسیر فیروزکوه به تهران:
بغل بابابزرگ. باران وامیر صدرا:
مادربزرگ بابا. ماهدانه. رودبار:
ببین وسط تابستون اونجا چقد سرد بود:
اولین باری که روروئک سوار شدی:
ارتفاعات وزوار: